احمدرضااحمدرضا، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

احمد رضــــا جان

بدون عنوان

بسم الله الرحمن الرحیم   این اخرین پستی هستش(فعلا)که دارم تو خونه خودمون مینویسم.فردا دوشنبه 26 بهمن 94 عازم شهرستان هستیم که من برم اونجا برای زایمان.به دعای تک تکتون نیاز دارم.ممنونم از همه اونایی که خیر برام ارزو میکنن .یه دلهره عجیب همش همراهمه نگرانم که چه اتفاقی می خواد بیفته برای من و بچه هام :( امیدوارم همه چی به خوبی و خوشی تموم بشه :) همه چیزو جمع کردم لباسای بچه ها و خودم و همسری و هرچیزی که نیاز بود رو برداشتم و اماده سفریم.الان که دارم تایپ میکنم نجمه داره چن تا سی دی میشماره میه یک دو سه چهار پنج.بطور منظم تا اینجا میره و بقیش که تا ده باشه قاطی می کنه قربونت برم عزیز جونم.امروز اخرین سونو رو انجام دادم و داداش...
25 بهمن 1394

کلافگی

سلام گل پسرم   بابایی میگفت اسمتو بزاریم محمد مهدی ولی دوباره گفت همون احمد رضا خوبه اندر احوالات این روزام که رفتم سونو روز 12 بهمن ماه دکتر گفت این پسره کله گنده ما 2800 وزنش و بقیه ی چیزا توی هفته 35 رو گفت و شرح داد.رفتم پیش دکتر خودم خانوم اسکندری ابراز ناراحتی کرد که نمیتونم برم زایمان طبیعی ولیعصر ولی گفت برو شهید بهشتی زیر نظر دکتر اموزگار که اون عملت کنه و خیالم از بابتت راحت باشه.رفتم امام رضا پرسیدم برا زایمان و گفتن شاید دست اخر مجبور بشیم رحمتو در بیاریم.فکر کردم میخوان منو بترسونن ولی وقتی دکتر گفت هفته پیش یه زن زائو اونجا فوت کرده و این هفته 2 تا رحم در اوردن کلا برق از سرم پرید دنبال برنامه ام جور بشه برم دکتر...
13 بهمن 1394
1